“آنان حیوانات را مشابه آدمیان می دانستند با این تفاوت که حیوانات دارای نیروهای ماور الطبیعه هستند. آنها بر این باور بودند که انسان می تواند تبدیل به حیوان شود و برعکس و نیز روح مردگان می تواند به جسم حیوانات حلول کند و سرانجام این که ارتباط مرموزی بین فردی معین و حیوانی معین وجود دارد”
پاره ای از حیوانات که از لحاظ معنوی و روحانی نیرومندترند، خطرناک ترین آنها بشمار می آیند، از جمله خرس، پلنگ و مار سمی در آمریکای شمالی و یا جاگوار، تمساح و انواع مار در آمریکای جنوبی. در گذشته چنین باور داشتند که یک حیوان می تواند با یک فرد دوستی کند و بسیاری از قبیله ها بعضی از حیوانات را از خویشاوندان و نیاکان خود می پنداشتند. نام قبیله های بومی آمریکای شمالی مانند لاکپشت، گرگ و یا آهو می باشد که این موضوع را تایید می کند.
نه فقط حیوانات بلکه گیاهان و حتی طرح ها و کیفیات طبیعی نیز در نظر آنان دارای حیات، اراده و نیروهای گوناگونی بودند. چنین تصور می شد که انسان ها متناسب با این جهان طبیعی و روحانی آفریده شده اند. برای حفظ تعادل میان نیازهای انسانی با فراوانی خوراک کسب شده از حیوانات و گیاهان، مراسمی اجرا می شد و دعاهایی خوانده می شد. البته فدیه دادن و قربانی کردن نیز معمول بود. مثلا” قطعه گوشتی را در آتش می انداختند یا از اجرای وظایف جنسی خودداری می کردند.
بسیاری از گروه ها گمان می کردند مراسمی که انسانها انجام می دهند سراسر طبیعت را در نظم و ثبات نگه میدارد. مثلا” بنا به نوشته کنت موریسون مورخ مذهبی، “اعضای قبلیه ناواجو در مراسم سنتی خود می کوشیدند ابتکاراتی به خرج دهند و تعادل ممتازی در جهان بوجود بیاورند.”همین مورخ معتقد است که آنها حدوث بلا و بدبختی را نتیجه قصور و کم کاری مردمان می دانستند.
در نظر بسیاری از قبایل، ارواح نه تنها در دنیای ملموس و دیدنی فعالیت می کنند، بلکه بر فراز قلمرو آسمان و در یک دنیای زیر زمینی آبی نیز فعال هستند. به باور آنها بعضی از افراد این قبایل آنچنان قدرتی داشتند که می توانستند به این سطوح پرواز کنند، با ارواح ملاقات کنند و بر کارشان تاثیر بگذارند.
بسیاری از داستانها و آداب و رسوم بومیان آمریکای شمالی و جنوبی بر این ایده استوار است که یک درخت مرکزی یا محوری عمودی وجود دارد که این جهان ها را به یکدیگر مرتبط می سازد که در عین حال معرف سطوح هستی است