تحلیلی بر شب قدر و چگونگی درک این فرصت الهی قسمت دوم و پایانی آیت الله جوادی آملی¤ در نخستین بخش ازگفتار جایگاه و معنای حقیقی شب قدر مطالبی در خصوص استشمام رایحه قدر با قلب قرآنی و امکان رؤیت قلبی قرآن و عترت در شب قدر بیان شد. اینک در دومین و آخرین بخش این گفتار، موضوعاتی پیرامون مظلومیت علی(ع) و اولویت های دعا کردن در شب قدر مورد بحث قرار گرفته است که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
ما در الفبای دین مشکل داریم این مشکلات دولت و ملت نه از قبیل مشکلات و شبهات ابن کومله است که حکیم حل کند، نه از قبیل مشکلات ترتب است که اصولی حل کند، نه شبیه مشکل شرط متاخر است که فقیه حل کند! مشکلات 8 میلیون پرونده روی الفبای دین است. این نماز شب ها، این نماز وترها، این نماز مستحبی ها، این قرآن به سرها، این توسل ها، این دعاها، این زیارت ها برای اینکه ما را بیدار کند، ما باطل را حق ننگریم! در قرآن کریم فرمود: یک عده مرده اند، آنها کافرند؛ یک عده بیمارند. آنکه به نامحرم می نگرد، بیمار است؛ فیطمع الذی فی قلبه مرض(7). آنکه روابط با بیگانه را یک امر سیاسی می پندارد، بیمار است. فرمود: فتری الذین فی قلوبهم مرض یسارعون فیهم(8). قرآن برای آن است که این بیماری های سیاسی، اخلاقی، روانی و مانند آن را حل کند. اگر جامعه این بیماری ها را حل کرد و سالم شد، جامعه امام زمانی است. بنابراین شبی که قرآن نازل می شود، شب یهدی للتی هی اقوم(9) است. ما چرا خود قائم به قسط نشویم؟! چرا ما قلبمان را قرآنی نکنیم و نگوئیم ما کنت افسر قراناً لم اره، ما کنت اتولی اماماً لم اره؟ اگر دیدیم، به مقصد می رسیم و بوی لیله قدر را استشمام می کنیم. آنگاه هرگز باطل را حق نمی پنداریم، فانی را باقی خیال نمی کنیم، یحسب ان ماله اخلده(10) دامنگیر ما نمی شود. دنیا مجاز است، ممر است برای مقر. ما بین مجوز، بین معبر، بین راه و مقصد اشتباه نمی کنیم. هرگز راه را مقصد و مقصود نمی دانیم. اگر در اوائل راهیم، می فهمیم در راهیم، نه مقصد! مقصدما آخرت است و اگر این مراحل را گذراندیم؛ دنیا مجاز است، مجوز است در برابر حقیقت. اگر ما آن معنا را پشت سرگذاشتیم، بین راه و هدف فرق گذاشتیم؛ گفتیم: دنیا مجاز است، یعنی مجوز است، یعنی راه است، مقصد جای دیگر است؛ یک مرحله جلو رفتیم. وقتی به آن مرحله رسیدیم، می گوئیم: دنیا مجاز است، مجوز است؛ یک حقیقتی دارد. این مجاز در قبال حقیقت است، نه این مجوز در قبال هدف! اینکه می بینید وقتی امام سجاد یا ائمه دیگر(ع) دستشان را به دعا برمی داشتند، وقتی پایین می آوردند، این دست را یا بر بالای سر می گذاشتند، یا می بوئیدند، یا می بوسیدند، یا به صورت می کشیدند، می گفتند: این دست ما به دست بی دستی خدا رسیده است. این از مجاز به حقیقت رسیدن است، نه از مجاز به مقصد رسیدن. اگر وجود مبارک امام سجاد مالی را به سائل می داد، این دست را می بوئید و می بوسید و بر سر می گذاشت، می گفت: گیرنده این صدقه خدائی است که در سوره توبه فرمود: «هو الذی یقبل التوبه عن عباده و یاخذ الصدقات (11). این کجا، آن کجا! هم مجازی است در برابر هدف، هم مجاز است در قبال حقیقت. اگر فرصت کردید اعتکاف دهه سوم را از دست ندهید. ممکن است شما 30 سال درس بخوانید، مجتهد مسلم بشوید، اما راه شب قدر شب دیگر است! آن لیله القدر خیر من الف شهر به شما شامه می دهد که بوی بد سیاست بازی ها را، حزب بازی ها را، باند بازی ها را استشمام کنید. در متن سیاستید مثل امام راحل و سید حسن مدرس، نه بیراهه می روید، نه راه کسی را می بندید. در متن انتخاباتید، اما نه فریب می دهید، نه فریب می خورید. این بو کشیدن با درس و بحث حوزه و دانشگاه حاصل نمی شود! این محصول شب قدر است و محصول اعتکاف است و محصول آن چشم باطنی است. هدف همه ما این باشد که بگوئیم: خدایا! به بارگاه ولی ات پناهنده شدیم، در کنار کوی تو آرمیده ایم تا علی وار بگوئیم: ما کنت اطیع قرانا لم اره. ما کنت اطیع اماما لم اره. اگر او می گفت: ما کنت اعبد ربا لم اره، ما می گوئیم: ما کنت اطیع قرانا لم اره، ما کنت اطیع اماما لم اره. ما تا امام زمان ما را نبینیم، اطاعت نمی کنیم. اگر با جان امامی شدیم، او را می بینیم و پیروی می کنیم. اگر با جان قرآنی شدیم، او را می بینیم و اطاعت می کنیم.
مظلومیت علی(ع) می دانید مظلومیت علی چیست؟ این در تاریخ های عادی نیست، این در نهج البلاغه است. خیلی سخت است انسان اینها را نقل کند، تحملش سخت است. نامه ای معاویه برای علی بن ابیطالب نوشت، آن نامه در نهج البلاغه نیست، ولی جواب علی بن ابیطالب در نهج البلاغه هست. معاویه خواست علی بن ابیطالب(ع) را سرزنش کند. در آن نامه رسمی که از شام به مدینه آمد، گفت: علی یادت هست که تو را با طناب بستند و به مسجد بردند؟! این علی همان کسی بود که خاورمیانه در اختیارش بود! حضرت در جواب فرمودند: من که انکار نمی کنم. بله مرا با طناب بردند. ولی معاویه! تو رفتی من را رسوا کنی، خودت رسوا شدی! این نشانه بطلان سقیفه است که علی را باید با طناب ببرند! من که انکار نمی کنم، من باطل را امضاء نکردم و نمی کنم. ما که انکار نکردیم، نگفتیم که ما را با طناب نبردند! من کسی بودم که آن وقتی شمشیر به دست من بود، همه فرار می کردند. هیچ کسی آن شهامت را نداشت که در برابر من بایستد. اما برای حفظ اسلام من حاضر شدم دستم را ببندند. اردت ان تفضح فافتضحت ( نهج البلاغه نامه 28). رفتی ما را رسوا کنی، خودت رسوا شدی اموی را رسوا کردی، اهل سقیفه را رسوا کردی... ما شبی که مربوط به این ذات مقدس است، آمدیم از خدا بخواهیم، آن مقام علی(ع) نه مقدور ماست، نه میسور ما که بگوئیم: «ما کنت اعبد ربا لم اره. ولی این را می خواهیم بگوئیم: تا علی را نبینیم، عبادت نکنیم! این را می خواهیم. تا امام مان را نبینیم، عبادت نکنیم. آن توفیق را به ما بده ما امام زمان شناس باشیم، علی شناس باشیم، این چهارده ذوات قدسی را ببینیم و عبادت کنیم. آن گاه نه کسی را فریب می دهیم، نه فریب کسی را می خوریم. نه بیراهه می رویم، نه راه کسی را می بندیم...
مراقب جاذبه های بی باطن باشیم مطلب دیگر اینکه رسول گرامی(ص) فرمود: ایاکم و خضراء الدمن(12)، این جزء جوامع الکلم است. تنها آن مطلب رقیق و نازلی نیست که در کتاب های نکاح فقه آمده! فرمود: آن گل ها، ریاحین که از مزبله می روید، از آنها پرهیز کنید. تنها معنای این حدیث نورانی این نیست که المراه الحسناء فی منبت سوء(13). بیانات رسول گرامی جزء جوامع الکلم آن حضرت است. اگر اندیشه خوب دیدی، ولی گوینده دارای قلب طیب و طاهر نبود، این جزء خضراء الدمن است. اگر طرح خوبی دیدید، حرف خوبی دیدید اما از جان ناپاک برخاست، این جزء خضراءالدمن است. هرجا کلمه حق یراد بها الباطل(14) بود، جزء خضراء الدمن است. به دنبال خضرا الدمن نرویم. مبادا آن مزبله را ندیده، به جاذبه گل حرکت کنیم! دیدن آن مزبله، باطن محصول نیایش های شب قدر است و اعتکاف دهه سوم! آن در کتاب ها نیست، آن در حوزه و دانشگاه نیست. اگر کسی بخواهد آن شامه را پیدا کند، راه دیگری دارد که در شب های قدر باید آنها را جستجو بکند. و ذات اقدس اله در مجموعه نظام کیهانی، ما را به دو اصل آشنا کرد؛ یکی اینکه چیزی بالاتر از راه شیری و ستاره ها و شمس و قمر نیست. مگر ما از آفتاب، نورانی تر در نظام کیهانی خود داریم؟ از ماه تابنده تر در شب چیزی داریم؟ اگر از این ستاره ها بپرسند نورانی تر دارید، می گوئیم: نه. همین خدائی که فرمود: این نجوم را من باعث زینت آسمان قرار دادم، سپهر را با نجوم مزین کرده ام؛ به ما فرمود: این نجوم، این آفتاب و ماه یک سابقه بدی دارد، یک لاحقه تلخی. می دانید این شمس و قمر را من از چه درست کردم؟ از یک مشت دود خفه کن و مرگ بار درست کردم. شمس و قمر که حقیقتی ندارد! یک مشت دود را من به ماه تبدیل کردم، یک مشت دود را من آفتاب کردم. سوره ای در قرآن به نام سوره دخان است. در سوره فصلت این بخش را فرمود. ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین (15). آنگاه قضاهن سبع سماوات و زینا السماء الدنیا بمصابیح (16) فرمود: بعد از اینکه کار زمین ساخته شد، بقیه دود را من ماه درست کردم؛ بقیه دود را من آفتاب درست کردم. این میلیون ها ستاره های ثابت و سیار که می بینید، یک مشت دود بود! ثم استوی الی السماء و هی دخان، بعد قضاهن سبع سماوات، زینا السماء الدنیا بمصابیح ومانند آن... این سابقه تلخ شمس و قمر! بعد هم اذا الشمس کورت (17) هست، اذا النجوم انکدرت (18) هست، این لاحقه تلخ سماوات! به دنبال چه می گردیم؟ به دنبال که می گردیم؟ ...هیچ موجودی عظمت انسان را ندارد. انسان نه قبلادود بود، نه بعدا دود می شود. حقیقت انسان نفخت فیه من روحی (19) بود، بعد الی الله برمی گردد که یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (20). ما نه قبلاسابقه تلخ دخانی داشتیم، نه بعدا داریم. ما روح بودیم، نفخه الهی بودیم؛ و همین نفخه الهی دوباره به همان جا برمی گردد. به دنبال چه می گردیم؟! در شب قدر اینها را از خدا بخواهیم، در ایام اعتکاف اینها را از ذات اقدس اله مسالت کنیم. هیچگاه شمس و قمر زینت ما نیست، هیچگاه راه شیری زینت ما نیست! اینها زینت آسمان است که بعد فرسوده خواهد شد. ما هدف دیگری داریم؛ از کوی ابد آمده ایم، به کوی ابد می رویم. به ما گفتند: یک سلیمانی بود که راه یک ماهه را یک بامداد طی می کرد؛ ما به شما شب قدر دادیم که راه هشتاد ساله را یک شبه طی کنید....
چه دعایی بکنیم؟ اینها دعاهای ماست؛ خواسته های دولت و ملت، حل مشکلات، حل خواسته های فرعی و مانند آن زیر مجموعه این دعاهای ما باید باشد. طهارت دل می خواهد، شرح صدر می خواهد، کینه زدائی می خواهد، عداوت زدائی می خواهد، ده ها بیماری را کنار گذاشتن می خواهد؛ آنگاه قرآن را به دست گرفتن می خواهد، قرآن به سر گذاشتن می خواهد و این مطالب را از ذات اقدس اله مسالت کردن... اگر خدای ناکرده کینه ای نسبت به دیگران داریم، بگوئیم: خدایا! من از او گذشتم، تو از او بگذر، حقی داریم، بگذریم تا با صفای ضمیر، با شرح صدر، دلی بخواهیم داشته باشیم که جای غیر او نباشد تا او محبت خود را، ارادت مان را به قرآن که ثقل اکبر است، ارادت مان را به عترت طاهرین(ع) که ثقل اصغر است در قلب ما مستقر بکند که حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم (12). بقیه حل است؟ ما دیگر فانی را باقی نمی پنداریم، یحسب ان ماله اخلده نمی شود، مجاز را حقیقت نمی دانیم، بیگانه را آشنا نمی دانیم، دشمن را دوست تلقی نمی کنیم، فانی را باقی تلقی نخواهیم کرد. در کنار این هدف اعظم؛ آنگاه خواسته های همه مسلمان ها را در شرق و غرب عالم را هم بخواهیم، نجات جوامع بشری را از استکبار و صهیونیست بخواهیم، وحدت جهان اسلام را بخواهیم، عزت مسلمان ها را بخواهیم، فرزانگی و خردورزی جوامع بشری را بخواهیم که دیگر هر از چند گاهی در دانمارک یا غیر دانمارک کار سفیهانه نشود. از خدا عقل آنها را هم بخواهیم، حیات آنها را هم بخواهیم. اگر پیامبراعظم(ص) نسبت به مشرکان و وثنی و صنمی حجاز دعا می کرد، ما هم نسبت به بت پرستان و ثنوی و وثنی و ملحدان عالم دعا کنیم و که خدایا! اینها را از سفاهت برهان، به رشد برسان. اولاخواسته های جوامع بشری را، ثانیا خواسته های جوامع اسلامی را، ثالثا پیروان قرآن و عترت که از همه مظلوم ترند رو رابعا امنیت مناطق خاورمیانه را از ذات اقدس اله مسالت بکنیم تا دشمن دیگر نه به هوس خاورمیانه بزرگ باشد، نه به هوس خاورمیانه جدید. حزب الله را دعا کنیم، مظلومان و مطرودان عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان را دعا کنیم.
معامله خدا با بندگان با این شرح صدر به ضیافت خدا برویم. خدا در این ماه با ما معامله ها کرده، با ما معامله می کند. هم افطاری ما را قبول می کند، هم ما را به افطاری دعوت کرده است؛ جمع هر دو ممکن است. فرمود: مرا بخواهی، مهمان توام. من تو را بخواهم، میزبان توام. این ماه مبارک رمضان فرصت خوبی است برای ضیافت؛ ماه مهمانی است. یا ما مهمان اوئیم یا او مهمان ما. فرمود: اگر مرا هم دعوت کنی، من هم می آیم. منتها من دعوتم نشان خاص دارد. آن سرزمین وحی، هر کسی به آن سرزمین وی در حج و عمره قدم گذاشت، جزء ضیوف الرحمان است. هر کسی در ماه مبارک رمضان به وظیفه این ماه عمل کرد جزء ضیوف الرحمان است. اما هر کسی مرا دعوت کرد، من مهمان اویم، او میزبان من است؛ انا عند المنکسره قلوبهم (22). هر جا دل شکسته ای هست، من مهمان آنم. فرمود: مرا بخوان من در کنار دلت مهمان توام! ¤ سخنرانی در مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان. قم؛ حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) 21 مهر 1385 پی نوشت ها : (12) الکافی . ج .5ص 332 (13) الکافی . ج .5 ص 332 (14) نهج البلاغه . خطبه 40 (15) فصلت . 11 (16) فصلت . 12 17 تکویر . 1 (18) تکویر . 2 (19) حجر . 9 (20) انشقاق . 6 (21) حجرات . 7 (22) منیه المرید . ص 123(1 سبا . آیه 12 (2) قدر . آیه 3 (3) دیوان حافظ (4) الکافی . ج1 . ص 98 (5) الکافی .ج.1 ص 98 (6) عنکبوت . 45 (7) احزاب . 32 (8) مائده . 52 (9) اسراء .9 (10) همزه . 3 (11) توبه . 104