نویسنده: عبدالعلی دستغیب
کیومرث منشی زاده سالهاست که شعر می گوید اما حاصل این زمان به نسبت طولانی شاعری او دو-سه مجموعه شعر بیشتر نیست: سفرنامه مرد مالیخولیایی رنگ پریده - گزیده اشعار- قرمز تر از سفید. زیاد می نویسد و چاپ نمی کند یا کم و گزیده می
گوید؟نخست این را باید گفت که منشی زاده به تمام معنا شاعر است و تهمت شاعری بر خود نبسته. شعر منشی زاده آسان یاب نیست. او به دلیل واجد بودن آموزش های عالی ریاضی، غالبا با مفهوم های ریاضی می اندیشد و این چیزی نیست که بتوان به آسانی دریافت. متاسفانه نگارنده این سطور هیچ گاه از عدد و روابط خطوط و اشکال هندسی و محاسبه های ریاضی سر در نیاورده و در این زمینه کمیتش کاملالنگ بوده است، از این رو بدون شیله پیله اقرار می کند که فرمول هایی از این دست 2E=MC
یا از این قسم:
تا کی در تساوی 7 و 8
اهمال می کنی؟
در حالی که چرخش هیچ صفحه ای،
تا حدود دو قائمه، مشکل نبوده است.
کاملادر نظرش مبهم و نامفهوم است و بدون تردید این را دیگر باید از نارسایی آگاهی های ریاضی وی دانست و مصداق این مصراع سعدی که:"دست ما کوتاه و خرما بر نخیل!"
منشی زاده البته غالبا بیان های متناقض خود را در جامه شوخی و طیبت عرضه می کند:
وقتی سم را در روشویی می ریختم
به خوشبختی روشویی
رشک می بردم...
مردی با پاهای بریده
به درازی راه های نرفته می اندیشد...
چه کسی از باران می گذرد
که باران دریا
را گریه می کند...
کسی که دوست داشتن را دوست نمی دارد
در گردباد پارو می زند...
ما می رویم بی آن که رفته باشیم...
اگر دستت را به من بدهی
بر روی طنابی راه می رویم
که به اندازه عرض عدالت باریک است
و به اندازه رنگ نارنجی لیز..
دریغ از میخ و چکشی
تا بعد از ظهر را
بر آسمان میخکوب کنم...
بعضی اوقات به هزل می گراید:
بدان هنگام که خاطره گوشت
دندان گرگ ها را
سوهان می کشد...
ابیات او در بین نقیضه گویی، هزل، شوخی، بذله گویی تا برسد به طنز، در نوسان است. در اشعار منشی زاده به ویژه در بخش <تاریخ تاریخ> نمونه های زیادی از نقیضه گویی و شوخی و بذله گویی آمده است که هدف آن استهزاء <تاریخ> به روایت مورخان است و از این دیدگاه تاریخ خود، شوخ و شنگ تر از شوخی است یا:
میراث خرس به کفتار می رسد
اسکندر کبیر!
میراث خوار ارسطو بود...
در ایران باستان
شیهه به موقع اسبی نا نجیب
تاریخ را نوشت
و محمود غزنوی
چهره درخشان تاریخی ست
زیرا
نخستین کسی است در تاریخ که
حق مولف را خورد!
سپس ایران عزیز خود-این گربه بزرگ را- از دست مورخان به خدا می سپارد.