در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد، کسی گم می شد...
قطار می گذشت و سبک می شد...
زیرا سبکی قانون راه خداست...
قطاری که به مقصد خدا می رفت، عاقبت به ایستگاه بهشت رسید...
پیامبر فرمود: این جا بهشت است. و من شادمانه بیرون پریدم...
اما تو پیاده نشدی!؟ و من نفهمیدم...
قطار رفت و دور شد...
و من از فرشته ای پرسیدم: مگر این جا آخرش نیست؟
و او گفت: نه! قطار به سوی خدا می رود و خدا به آنان می گوید:
درود بر شما، راز من همین بود
آن که مرا می خواهد، در ایستگاه بهشت پیاده نخواهد شد، و من...