که شنبه بوده !
من :
ببین هاله من و تو می تونیم از این به بعد تو مدرسه زندگی کنیم ! باور کن ! چه طوری؟!
الآن من و تو ، داریم با هم یه چیزی می گیریم پس به تخته نگاه می کنیم و یادداشت می کنیم و
بعد با هم ناهار می خوریم و بعد واسه مون ... ( دبیرعربی مون ) مهمون میاد ..
بعد ما باید ازش پذیرایی کنیم ! باید لذت ببریم از اومدنش حتی اگه صدامون کرد و کم شدیم!
باید به روی مهمون خندید ( من عکس قنبر رو کشیدم ! خوشگلتر از اینه ها )
هاله : ما که همینطوری داریم می خندیم حالا صدا کنه یا نکنه ! بعد اون از ما پذیرایی می کنه
( عکس قنبر به سبک هاله ! )
فکر کنم این نوشته قبل از اعلام نتایج مرحله 1 بود که زده بود به سرمون !