مغز همه ی انسانها این قابلیت را دارد که در میان تصاویر بی معنی ، تصاویری معنادار بیابد. برای مثال کافی است چند ثانیه به دیواری که به صورت تصادفی بروی آن رنگ پاشیده شده و یا یک موزائیک خیره شوید تا مغز شما با رجوع به آرشیو داده های که از قبل به آن وارد شده است تصاویری معنا دار برای این خطوط و نقاط در هم بر هم بیابد . این ویژگی مغز از زمانی که بشر شروع به خلق تصاویر کرد تا بدین زمان در حال فریب دادن انسان است و پایه گذار افسانه های بیشماری شده است مانند صور فلکی که مغز انسان در میان انبوه ستاره ها تصاویری معنا دار یافته است .
نوع دیگری از فریب ذهن وجود دارد که توسط شخص دیگری به ذهن انسان القاء می شود ، به این معنی که شخصی که در اجتماع دارای جایگاه ویژه ای است - مانند جادوگر قبیله - با القاء توهمات خود به دیگران تصویری مشابه در ذهن آنها به وجود می آورد ؛ این توهمات شامل تصاویری که شخص تا کنون ندیده است می باشد ، ولی از این به بعد با انتقال این تصاویر به مغز، فرد در برخی شرایط به سرعت این تصاویر گاهاً وهم آور را در مقابل خود میبیند ؛ در حال حاضر تلویزیون نقش مشابه را بازی میکند و تصاویر ساختگی بیشماری به ذهن انسان القاء می شود . اژدها مثال مناسبی از این نوع فریب است و تقریبا تمامی انسانها تصویری از یک خزنده ی بالدار را در هنگام شنیدن نام اژدها به ذهن می آورند.
بزرگترین مشکل در این مواقع این است که شخصی که دچار توهمات شده است به هیچ وجه حاضر به پذیرش این موضوع نیست که تصاویری که مشاهده کرده است توسط ذهن بوجد آمده است و چه بسا با انتقال این تصاویر به دیگران همین توهمات را برای بقیه افراد جامعه بوجود آورد. برای مثال چندی قبل لاشه سفره ماهی پوزه داری در آبهای خلیج فارس صید شد. بازشدگی آبشش جانورکه شکلی از چشم را به ذهن القاء می کند و ساختار دهانی ویژه این حیوان باعث شد که در اولین نگاه تصور شود که جانور صید شده پری دریایی است و تا مدتها به عنوان فیلم پری دریایی ایرانی در جامعه دست به دست می شد ، اگر شخص صیادی که این جانور را صید کرده بود اطلاعات کمی در مورد مورفولوژی سفره ماهی داشت این توهم بوجود نمی امد و در جامعه نیز بسط پیدا نمی کرد . پس عامل مهم دیگر در پیدایش توهمات،عدم دانش کافی است ، بالا بردن سطح مطالعه افراد جامعه تا حد زیادی جلوی بروز خرافه در جامعه را میگیرد.
افسانه هایی مانند پری دریایی ، اژدها، دیو و بسیاری دیگر به صورت جهان شمول هستند و تقریبا در بیشتر مناطق جهان رایج هستند اما برخی از تصاویر به صورت منطقه ای بروز می کند و وابسته به فرهنگ هر کشور می باشد . برای مثال گربه چکمه پوش و یا مخلوق بوسنی که در یک منطقه و مدت زمان کوتاهی بوجود می آید و به سرعت در جامعه پخش می شود و اثر خود را در ذهن میگذارد هر چند که ممکن است پس از مدتی اثرآن در جامعه کمرنگ شود.
در کشور ما نیز هر از چند گاهی برخی از این شایعات که زائیده ذهن فریبکار است بوجود می آید و متاسفانه در صفحات روزنامه های کشور نیز وارد می شود . مثال در این مورد بسیار است ، تصویر اسکلت عظیم الجثه ای که شایع شده بود متعلق به یکی از اقوام عاد است و یا تصویری که بر اثر نشت آب از ناودان بروی دیوار یکی از مساجد ایجاد شده بود و مردم بسیاری را دچار توهم کرده بود .
چیزی که مشخص است این است که خرافه باعث لوث شدن و اضمحلال باورهای فردی انسان می شود زیرا حقیقت پس از مدت کوتاهی آشکار می شود .